یک دنیا عکس و یک دنیا حرف

خب دوستان عزیز واسه تون چند عکس روح نواز اماده کردم تا شما هم لذت ببرید . خواهشی که دارم بین این چند عکس اون عکسهایی که بیشتر از همه براتون جذاب میاد و انتخاب کنید و برام حس تون شرح بدهید . چون تعداد عکسها زیاد هست توی دو پست منتشر میکنم .  در بعضی از تصاویر بنده توضیحاتی نوشتم خوشحالم کنید با خوندشون . با تشکر    
ادامه مطلب ...

برگشت به زندگی

خدا رو شکر که به زندگی برگشتم . دو سه شب که دندون درد امان از من بریده و به خصوص دیشب اصلا خواب راحتی نداشتم . درد دندون از یک طرف و کابوس های عجیب و غریب از طرف دیگه به شدت آزارم می داد. با همین درد مسافت 130 کیلومتری رو رانندگی کردن و رفتن سرکار و اذیت های مخصوص کار باعث شد که ظهر دیگه احساس ضعف شدید بهم دست بدهد. در این ایام ماه رمضون با اینکه از صبح ساعت 9 تا دم افطار حدود های 7 سرکار بودم احساس ضعفی نداشتم اما امروز واثعا ضعف کردم . 

به خونه اومدم و دیدم تب دارم و سمت چپ بدنم درد گرفته از زانو و کمر  بگیر تا  همین دندون لعنتی  علتشم اینطور که منیر و مرتضی گفتن استفاده من از  اسپری لیدوکایینبوده و چون زیاد استفاد ه کردم و ظاهرا بی حسی این اسپری وارد خون من شد ه و منو به این روز انداخته بود. 

سیستم ایمنی بدن من در این دو سال اخیر ضعیف شده و زیاد مریض میشم و تا سُرمی به من وصل نشه هیچ راهکاری ندارم . قبلا به ندرت پیش میومد که من مریض بشم و اما این چند ساله واقعا شرایطم بحرانی میشه ، نمیدونم شاید آثار پیری بر من هویدا شده 

خدا رو شکر که منیر و مرتضی هستند تا بیان سُرم بهم وصل کنند و منو به زندگی برگردونند . اصلا وضعیت نگران کننده ای داشتم در عالم بیداری با خودم فکر می کردم که سمت چپ بدنم فلج شده و داشتم توی ذهنم به این فکر میکردم که به اورژانس زنگ بزنم و به منیر و مرتضی هم خبر بدم که من فلج شدم خودتونو برسونید.  

البته خونه خالی از سکنه و همدم هم باعث این فکرها میشه ، تجربه ای عجیبی این حرفی که الان زدم . خیلی دچارش میشم 

تا ساعت 6 هم روزه بودم اما اونا گفتن چون بهت بکمپلکس و نوربین زدیم ( این دوتا انگار انرژی بخش هستند ) روزه ات باطل شده و با یک ظرف شله زرد روزه مو باز کردم . قرار که فردا هم برم پیش دندون پزشک واسه همین گفتن چون باید قرص بخوری فردا روزه نگیر . امسال قصد نداشتم روزه خواری کنم اما خب با این شرایط چاره ای نیست 

نکته ای که وجود داره اینکه هر کسی می شنوه که من روزه هستم تعجب میکنه ، واقعیتش اینکه خود من هم نمی دونم پرا روزه می گیرم اما الان دو سه سال هست که بی اختیار ماه رمضون روزه می گیرم . نمی دونم یک جور ندای درونی منو مجاب میکنه اینکار انجام بدم 

لذت ببریم



اقای ابراهیم جعفری شاعر و نقاش معاصر .بسیار بسیار شعرهای زیبایی دارند . پیشنهاد میکنم شعرهاشونو مطالعه کنید . 

با تیر و کمان کودکی ام در کوچه باغ های قدیمی

در انبوه درختان باران خورده

سینه گنجشکی را نشانه گرفته بودم که عاشق تو شدم

گنجشک بر شانه ام نشست

و من شکارچی ماهری شدم

از آن پس هرگز به شکار پرنده ای نرفتم

هروقت دلتنگم آواز میخوانم

پرنده می آید، پرنده می نشیند، پرنده را می بویم، پرنده را می بوسم، پرنده را رها میکنم

و چون شکار دیگری میشود کودکی ام را میبینم

در کوچه باغ های قدیمی

در کنار دیوار های باران خورده

با بوی کاهگل و آواز پرنده

به خود می پیچد و گریه میکند

های آواز چقدر تو را دوست دارم

 

شعر از مجموعه عاشقانه های ابری

 ۱۳۶۹ / محمدابراهیم جعفری



و آهنگ ایران من با صدای صدای همایون شجریان . باور کنید اگر بارها و بارها گوش کنیم باز هم لذت تازگی شو داره . خجالت نکشید و با صدای بلند گوش کنید و برید توی حس و حال اهنگ باهاش بخونید 


پی نوشت اول : اگر می بینید ساکت شدم و خبری نیست ازم به خاطر رمضونه . این روزها به شدت مشغول کار هستم و اکثر دم افطار میام خونه و هلاک هستم . گرسنگی اذیتم نمیکنه اما خب بعد افطار خستگی بر من غلبه میکنه و بی انرژی میشم و توانی برای نوشتن نمی مونه . به شدت کمبود خواب دارم . در این دو هفته اخیر ماکسیمم شبی 5 ساعت خوابیده باشم . 


پی نوشت دوم :  موضوع مهمی که باید باهاتون در میون بذارم رو توی ادامه مطلب بخونید  

ادامه مطلب ...

تازه به دوران رسیده

خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی روز بدی داشتم 

امان از بدفهمی آدمهای تازه به دوران رسیده 

امان از ادمهایی که فراموش می کنند چه جایگاهی دارند . 

امان از ادمایی که فقط جسمی رشد کردند و نه عقلی


مزخرفها 

در ستایش فیلم مغزهای کوچک زنگ زده

مغز های کوچک زنگ زده . قطعا با توجه به شرایط فیلم و مونولوگ شروع و پایان فیلم بهترین اسمی که میشه انتخاب کرد همین نام بوده . هومن سیدی مسلما بازیگر قابلی هست و همچنین کارگردانی با فکر و سبک خاص خودش . خاص بودنش در نقشها و فیلم هاش به سادگی قابل لمس هست . 

از یک جایی به بعد که هر کدوم از ماها نقش و اثرمون توی جامعه پر رنگ تر میشه همیشه و همیشه در حداقل ترین حالتش روزهایی داریم که مشکلات جامعه مون برامون  دغدغه میشه و باعث ناراحتی ما میشه . این فیلم هم مثل فیلم متری شش  و نیم  بر پایه معضل اعتیاد و مواد مخدر هست  البته که زوایه دید این دو فیلم با هم کاملا متفاوت هست . نوید محمد زاده شک نکنید اگر در هالیوود بازی می کرد مسلما تابحال اسکار گرفته بود اما خب در ایران و سینمای ایران از نظر جوایز خیلی موفق نبوده اما این مسله ناقض خوب بودن این بازیگر کاربلد نمیشه . این فیلم به علت خشونت و صحنه هایی که ذهن  مخاطب از نظر من روی سکانس قفل میشه برای افراد زیر 15 سال ممنوع هست  گرچه که از نظر من حتی این دسته هم باید ببینند چرا که واقعیت جامعه ما هست . 

در شرح عنوان این فیلم و مفهوم این فیلم من می تونم اینو بیان کنم که دنیا ذهن آدمی هم می تونه به گستره یک اقیانوس باشه و هم می تونه به کوچیکی یک برکه فصلی (  به لطف کوهنوردی این واژه به ذهنم رسید) باشه  و به این بستگی داره که در چه فضایی رشد پیدا میکنه . در بعضی از فضاها حتی اگر شاهین هم باشی  و با از دست دادن همه چیز و پی بردن به اینکه  جایگاهش در زندگی جعلی بوده و سعی کنی دیگه اشتباه نکنی باز هم در اصل داستان اثری نداره و با یک فرصت جدید باز هم بر می گردی به همون شرایط قبل . 

هر کدوم از بازیگر ها به خوبی نقش شون بازی کردند اما بازی فرهاد اصلانی و نوید محمد زاده بسیار بسیار چشم نواز هستند و یک سکانس طولانی 8 دقیقه ای عالی با هم دارند که این سکانس طولانی نقطه اوج داستان هست . 

به شدت بهتون پیشنهاد می کنم این فیلم ببیند . 

از دیروز عصر که فلیم دیدم چندین بار با خودم گفتم دوباره ببینم و بیشتر به دیالوگ ها دقت کنم . 

تشکر ویژه

می خواستم در پی نوشت پست قبل این تشکر انجام بدم اما خب نه ارتباطی با پست داشت و اگر این اتفاق می افتاد واقعا دور از ادب بود. 

اینجا در صفحه مجازی میخوام از شما چهار نفر تشکر کنم . دو نفرتون که در دنیای واقعی میشناسم و دو عزیز دیگه هم که در طول این یکسال به جمع دوستان من اضافه شدند. 

افرادی که منو می شناسند می دونند که من در دنیای واقعی و شخصی زندگی خودم همیشه قدردان دوستانم بودم . میگم همیشه چون تعداد این آدمها ( چه خانمها و چه آقایون ) بسیار محدود بوده . من از همون بچگی خیلی آدم رفیق بازی نبودم اما اگر دست دوستی به کسی دادم تا تهش بودم و موندم . تمام دوستای من عمر دوستی شون با من الان بیشتر از 5 سال ( در کمترین حالت ) هست به غیر از دو عزیزی ( باران بانو  و بهامین عزیز)  که امسال به جمع این دوستان اضافه شدندو خودشون مسلما پی به این بردند که چقدر برای من عزیز و محترم هستند . 

مسلما شک نکنید علتی که نوشتن های من دوام پیدا کرده شما عزیزان بودید. من سال 91 این وبلاگ برای نوشتن تراوش های بی سر و ته ذهنم ساختم و  هیچ دوره ای مثل الان مشتاق به ادامه نوشتن و روشن نگه داشتن چراغ اینجا نداشتم.  به صورت ویژه ای از هر کامنت خصوصی و عمومی که برام می نویسید انرژی می گیرم و ادامه میدم . فکر میکنم که  این یکسال رو میشه جدا کرد از تمام دوره هایی که می نوشتم . 

اینطور که به نظر می رسه قدرت نوشتنم افزایش پیدا کرده و میشه گفت پست ها و مطالبم شکل و نظم خودشو پیدا کرده  و باز هم به این اشاره می کنم که مسلما خوندن شما و کامنت هاتون اثرگذار این موضوع بوده . 

من پارسال وقتی شروع به نوشتن دوباره کردم به مشورت یکی از دوستان آدرس وبلاگ  رو روی صفحه اینستاگرام خودم گذاشتم و علت این کار این بود که دوست داشتم خوانندگان بیشتری داشته باشم اما نتیجه ای نداشت و ناراحت این موضوع نیستم . من شما چهار نفر با هیچی چیزی عوض نمی کنم و به بودن شما کفایت می کنم  و مطمئن باشید اگر اتفاق خیلی بدی نیافته باز هم براتون خواهم نوشت . 

من همیشه به کیفیت بیشتر اهمیت دادم تا کمیت . واقعا برام مهم نیست که تعدادتون کم هست و یا کامنت ها انگشت شمار، برای من همینقدر که وقت می ذارید و میخونید کفایت می کنه.

ممنونم که منو می خونید 

بسیار بسیار برام محترم و عزیز هستید. 

یک سالگی کوهنوردی

جمعه ای که گذشت از لحاظ برنامه و زمان قمری  یک سال از کوهنوردی من گذشت . 

پارسال همین روزهای اول ماه رمضون بود که با تلفن ویدا و البته جریانات قبلش  که اینجا نوشته شده  از خواب بیدار شدم و اولین برنامه کوهنوردی رو  شرکت کردم . باز هم شروع برنامه های ماه رمضون با پیمایش مسیر روستای بکاول بود. یک روستای کوچیک که از نظر ظاهری مثل روستای کنگ  مشهد هست . خونه های پلکانی تا حدودی و طبیبعت و هوای دلنشینش توی این فصل میتونه برای هر شخص آماتور در زمینه طبیعت و کوه لذت بخش باشه 

در مسیر منتهی به این روستا یک قسمت کوتاه کوهنوردی داشت که زیباترین بخش مسیر بود و بعدش منتهی به دره میشد . دره ای که در پست سال قبل هم به تک درختش اشاره کردم . اما متاسفانه اون قسمت کوه به لطف دولت و خط گازرسانی به کجا ؟! ( کسی نمیدونه)   نابود شده بود . نمیشه گفت خراب و واقعا تنها کلمه ای که این شرایط  توصیف میکنه همین نابود هست .  و من واقعا افسوس خوردم .

من طبیعت دوست بودم اما غصه طبیعت نمی خوردم اما حالا با گذشت یک سال  و دیدن مناظر و مناطق بکر به این نتیجه رسیدم که واقعا حیفه که از بین ببریم شون . هر کوه و  صخره ای شاید در نگاه اول یک تکه سنگ بزرگ باشه اما اون صلابت و اون عظمت رو  زمانی درک میکنی که قدم در مسیرش بذاری  

خوشحالم از اینکه این در به روی من باز شد و من دوره جدیدی از زندگی رو با کوه و این ورزش شروع کردم . به صورت ویژه ای روی روحیه من اثر گذاشته و هر جمعه ای که بر می گردم و قرار هفته جدید رو شروع کنم با انرژی مضاعفی همراه ست و این اتفاق برای آدمی مثل من مسلما اتفاق بزرگی محسوب میشه.  به قول یکی از دوستان همنورد هر کسی از بچه ها به یک دلیلی وارد این داستان شده که بیشتر این دلایل به نظر من سحطی و سخیف هست و خوش بحال اون شخصی که واسه طبیعت و لذت بردن ازش پا توی این حرفه گذاشته و به گفتن این نکته بسنده می کنم که تا زمانی که تجربه شو نداشته باشی و براش تایم نذاری نمیدونی فرد مناسب این ورزش هستی یا نه اما به عنوان فردی که یکسال از عمر کوهنوردیش میگذره اینو میگم که حتما تجربش کنید و از ناملایمتی هاش دل سرد نشید . 



ضعف های شخصیتی

چقدر به ضعف های خودمون فکر می کنیم . منظور بیشتر ضعف های شخصیتی است . من علاقه خاصی به بررسی شخصیت دارم و از وقتی خودمون شناختم همیشه بین من و شخصیتم بحث و گفتگو هست . این موضوع به حدی بالاست که حتی در کتابهایی که علاقمند به خوندشون هستم  اثر گذار بوده و اگر کسی از من پیشنهاد کتاب بخواد مسلما کتابهایی مثل صد سال تنهایی ، عقاید یک دلقک ، تهوع و جنایات و مکافات جزو اولین پیشنهاد های من خواهد بود . 

این چهار کتاب بطور ویژه ای خواننده رو دیگر خودش و شخصیتش می کنه و در تمامی این کتابها شما با ضعف ها روبرو هستی البته بهتر که کتاب تهوع را با یک تفاوت عمده از این لیست جدا کنم و این تفاوت اینکه شما در این کتاب با مسیر خودشناسی و نگاه ریزبینانه در مورد شخصیت ( انسان و هر موجودیت دیگری ) آشنا میشی  و  در کتابهای بعدی  با ضعف های انسانی مواجه می شوید. مقوله ای به نام تنهایی در سه کتاب دیگه به راحتی قابل لمس هست . تنهایی در مرحله اول یک ضعف بزرگ دیده میشه اما نرم نرمک بین پی می بری که میشه این ضعف رو به نقطه قوتی تبدیل کنی که ادامه مسیر رو برامون راحت می کنه 

در دوره حاضر داشتن یک شخصیت پویا به شدت در آینده شخص اثرگذار و مثبت هست . در گذشته های دور موضوع و مفهومی به نام شخصیت شاید خیلی شناخته شده و مهم نبوده اما  از نقطه نظر شخصی من، الان نیاز واقعی ما محسوب میشه .

چند روز پیش دو خانم فروشندئه کتاب ( به صورت سیار ) به محل کار ما اومدند و کتاب های تکراری رو برای فروش همراه داشتند . من چند کتابی را که می شناختم ( حدود 70 درصد) را معرفی کردم و تعدادی شون را واقعا رد کردم . بعد رفتن اونها سوالی مطرح شد که من باید به سه نفر همکارم جواب می دادم 

از من سوال شد که این همه کتاب خوندی ( البته از نظر اونها ) آیا روی زندگیت اثری هم داشته . من جواب دادم یکی از علتها اینکه من کتاب می خونم تا خیلی از زندگی ها رو تجربه نکنم . نفر اول گفت یعنی چی . دومی گفت نه آدم باید خیلی از مسائل خودش تجرربه کنه ( ایشون ظاهرا معتقد شدید زندگی تجربی هستند ) . نفر سوم هم سرشو پشت مانیتور پنهون کرد و به خنده اش ( از روی تمسخر ) ادامه داد. 

من این بحث اونجا ادامه ندادم در واقعا ترجیحم این بود. 

این داستان تعریف کردم که هر چهار نفرمون دچار ضعف شخصیتی هستیم و نمی دونم شاید من تنها به این موضوع فکر کردم ( در این دو سه روز اخیر ذهنم درگیرش بوده ) 

من به ضعف سه نفر دیگه فکر کردم اما اینجا بیانش نمی کنم ولی در خصوص خودم می تونم اینو بگم که شاید علت اینکه بحث ادامه ندادم این بود که در اون جمع موافق به طرز فکرم ندیدم و دچار یک غرو لحظه ای شدم که از نظر خودم علت این غرور هم اون خنده های از روی تمسخر بود( من به علت اینکه در بچگی و نوجونی زیاد مسخره شدم به شدت از این موضوع تنفر دارم و تحمل سریع کم میشه ) . 

شاید نیاز باشه که بیشتر فکر کنیم و بیشتر سکوت کنیم . نمی دونم شما چطو این ضعف ها رو از بین می برید، فقط اینو می دونم که من هرچه بیشتر فکر می کنم تا شخصیت بهتری داشته باشم؛ ساکت تر می شم ضچون هیچ وقت آدم بحث های بی تیجه نبودم . این موضوع هم به تنهاتیی شامل مسائلی هست که هرچقدر شما با یک شخص در موردش بحث و گفتگو کنی (اون هم در قالب شخصی که در پس زمینه ذهنش جمله حق با من است ، تکرار میشه ) بی فایده هست و تجربه نشون داده که اگر به این صحبت ادامه بدی بیشتر د معرض توهین و تخریب قرار می گیریم. 

یک  سرری از ضعف ها هستند که برای  خود شخص و اطرافیانش به راحتی قابل تشخیص هستند. واکنش اطرافیان بستگی به قدرت ضعف موردنظر در وجود شخص دارد. هر چه قدرت ضعف بییشتر باشه واکنش اطرافیان کم رنگ تر و حتی بی رنگ میشه . از طرف دیگه این قدرت بیشتر در خود شخص به یک اعتماد به نفس گاذب و مخرب منجر میشه و در نهایت باعث ایجاد ذهنیت رفتار درست ( که در واقعیت اشتباه هست ) در شخص شده و شخص این رفتار رو بیشتر و بیشتر تکرار می کنه . نمی دونم با این دسته از ضعف ها روبرو شدید یا نه . این نوع ضعف شخصیت از خطرناک ترین در نوع خودش هست. 

نکته اخر اینکه بعضی از افراد خط فکری شون اینکه اگر تعداد موافقین نظرم بیشتر باشند در نتیجه این نظرم درست تر و کامل تر هست . 

همونطور که در پست قبل گفتم من آدم مقاسیه و قضاوت نیستم اما در من شوق و میل خاصی در مورد شخصیت شناسی و خودشناسی وجود داره و این نگاه از این موضوع نشات می گیرد . 


امید به اینکه ایم چند سطر مفید واقع شود .