احوالات درونی

مدت زیادی که دلم سفر میخواد . یک سفر حداقل دو هفته ای 

اما مشکلاتی هست که فعلا نمیشه ، یکی نداشتن پول هست . دلیل دوم نبود جایگزین واسه گرفتن مرخصی هست 

اخرین سفری که رفتم به اردیبشهت ماه سال 92 بر میگرده . این دفعه اگر جور بشه میدونم چطور سفر کنم  خوب هم میدونم 

خیلی خسته هستم . اصلا حوصله کار کردن ندارم . شکل  و شمایل حال حاظر شغلم رو دوست ندارم . 

نه اینکه بی انگیزه باشم اما نمی دونم تابحال تجربه شو داشتید یا نه . به حالتی از مستاصلی دچار شدم . نمیدونم چی کار باید انجام بدم . نه اینکه نخوام تغییر اتفاق بی افته نه اتفاقا خیلی میخوام اما واقعا نمیدونم چیکار باید کنم . 

خیلی بهم ریخته شده ذهنم به طوری که نمیتونم کار و وظیفه شغلی خودم رو انجام بدم . 

تنها روزی که حالم بهتره  جمعه هاست اون هم به این خاطر که به دامن طبیعت میرم . 

ی طور عجیبی ته دلم آشوب به پاست .  

این روزها بیشتر از همیشه حس بی کسی رو دارم . بگذریم 

زیادی غر زدم ببخشید 

راستی در لینک زیر گزارش مصعود اخیر گروه کوهنوردی ما را به قلم من بخونید ( اولین گزارش) . اگر خواستید پیج گروه رو دنبال کنید . 

https://www.instagram.com/p/BrYF7ppgZ6P/