مرا با تو ای نگار پر کشیده
سخن ها مــــــــــــــــاند
...
...
حیف از رفتن ات
...
حیف از نگفتنم
..
آنگاه که بودی
مرا یارای گفتن نبود
و کنون
در دستان خالی ام
هیچ نمانده است
جز ...
.
نمی دانم!
نمی دانم !
نمی دانم هـــــــــــــــــای تکراری !
به مناسبت یک سوگواریِ نابجا
برگشت به گذشته خویش
چرا که باید
همدردی را با آنکه حرف هایم را
نگفته،
می دانست
و چه عجیب که می دانست
داشته باشم
و سکوت
بر تمام زندگی
و سکوتی مرگبار
بر وجود بی وجود خویش
و سکوتی تلخ
بر دیروزها و فرداها
و سکوتی دردناک
بر دانسته های "ناخواسته"
و سکوتی
بر فروپاشی دنیا ساختگی
آری سکوتی
بر سکوت
.
گذر زمان
تیک تاک
تیک تاک
.
سکوت و توقف زمان ات
جنگی سخت و یا
شاید ساده
جنگی میان سفیدی و بی رنگی
جنگی میان قطرات آسمانی
تنها شاید برای تصاحب زمین
زمینی عطراگین شده با
دروغ ، نیرنگ ، ریا ، پلیدی؟؟
؟؟
؟؟
جنگی میان برف و باران
کدام پیروز است؟
سفیدی
ویا
تازه شدن
کدام بهتر است؟
کدام می ماند؟
تا نظر شما چه باشد ؟
چرا بیــــــــــــــــــــــژن مشتاق دیدار منیـــــــــــــــــــژه می شود؟
چرا منیـــــــــــــــــــژه ، بیــــــــــــــــــــــژن را سیـــــــــــاووش پنداشت ؟
چرا منیـــــــــــــــــــژه با بیــــــــــــــــــــــژن می ماند؟
...ادامه مطلب ...
انتظار برای ی مسافر
مسافری به نام سپهر آسمون
مسافری در راه اتمام رسالت اش
رسالت سپهر و
نیاز قاصدک
یک دلیل اساسی باید وجود داشته باشه
برای آغاز فریاد قاصدک
و سکوت سپهر
....
و شاید اون
وجود
خ.
س.
آ.
ی.