لختی با واژه ها - دو

همکارِ دوست 

بعضی از روزها من مطلقا به این نتیجه می رسم که رابطه دوستی که براساس فضای کاری و همکاری به وجود اومده را به کل بی خیال بشم و رابطه مون در حد همون همکار بمونه از بس که برخوردهای زننده می بینم. برخوردهای زننده ای که واقعا لزوم خاصی نداشته و ندارد. معمولا همیشه در چنین شرایطی فقط و فقط یک واژه خودنمایی می کند : پول و سود شخصی همکار عزیز .  واقعا با این اوصاف چه باید کرد ؟

نگاه های خیره 

بعضی از مواقع و در بعضی از شرایط ، اوضاع به نحوی پیش می رود که با یک نفر کاملا ناشناس چشم تو چشم می شویم و این حالت در حدود چند دقیقه ادامه پیدا می کنه . به طور کلی این شرایط،  ظاهرا زمان و تایم خاصی دارد که تا این مدت طی نشود این تلاقی ادامه دار خواهد بود. جالبی این داستان اینجاست که این اتفاق بین دو نفری که  هیچ آشنایی با هم ندارند رخ می دهد. تعبیر ذهنی این داستان اینکه تصور میکنیم همدیگر رو  در ناخودآگاه می شناسیم .  تابحال برای شما چنین شرایطی رخ داده یا نه ؟ 

رابطه لباس با شخصیت !!

آیا واقعا حتما باید این رابطه رعایت بشه که دیگران به چشم یک آدم با شخصیت به شما نگاه کنند یا نه . ببینید من با این قسمت داستان موافق هستم که شخصیت یک فرد به خوش پوشی اون نیست اما مطمئن هستم که برای شما یا نزدیکان تون این حالتی که من میگم رخ داده، برای من شرایط کاری به گونه ای هست که شامل کارهای فنی می شود و به این علت معمولا لباس های معمولی تر می پوشم که این کار باعث شده که در نگاه دیگران شخصیت اجتماعی پایین تری داشته باشم . بعضی از زمانها واقعا نمیشه اهمیت نداد. 

شلوغی و تمرکز 

طبق بررسی های انجام شده من یک ویژگی خوب دارم و اون هم اینکه در مکان های به شدت شلوغ اگر خودکار و کاغذی به دستم برسد به طور ویژه ای تمرکزم بالا می رود و می تونم چرندو پرندهایی بنویسم و معمولا چرند های چرندی می شود . عجیب چرند هایی 

پی نوشت : این سبک رو می پسندید یا نه ؟

پی نوشت دو : عناوین لختی در واژه  بعدی به شرح زیر هست 

لبخندهای دردسر ساز من 

پریشانی های ذهن آشفته

تناقض در گذشته و حال ( دوست داشتنی های جدید )

Power Off Button