آیدا
قرارمان کویری باشد
که آنرا لوت نامند
...
من به سوی بی سوی تو می آیم
تو نیز بیا
تا با هم گام برداریم
در راهی بی پایان
اگر باشد
...
اگر هم نبود
در نیست اش زندگی مان را
ادامه می دهیم
...
همچون اکنون
به ما یاد ندادند
حس یعنی چه
فکر یعنی چه
هدف یعنی چه
عشق یعنی چه
علاقه یعنی چه
محبت یعنی چه
خوب یعنی چه
بد یعنی چه
درک یعنی چه
تنفر یعنی چه
حسرت یعنی چه
بودن یعنی چه
نبودن یعنی چه
شوق یعنی چه
انتظار یعنی چه
فاصله یعنی چه
فرصت یعنی چه
مشکل یعنی چه
فرهنگ یعنی چه
اخلاق یعنی چه
راست یعنی چه
دروغ یعنی چه
...
...
...
آری به ما یاد ندادند
آنگاه می خواهیم زندگــــــــــــــــــــــــــــــی کنیم
...
انسان ها جمعی آدم گونه اند
که تمام هدفشان
(البته اگر وجود داشته باشد)
فریب خودشان است.
و دیگر هیچ هیج هیچ
راست می گفت او
"پشت این پنجره جزء هیچ بزرگ هیچی نیست."
درد من تنهایی نیست؛ بلکه مرگ ملتی است که گدایی را قناعت؛ بی عرضگی را صبر و با تبسمی بر لب این حماقت را حکمت خداوند می نامند.
سلام
خوب اونی هم که می خواستم رفت خیلی راحتر از اونچه که بشه فکر کرد به حساب خودش خیلی خوب هم تمومش کرد، خودش شروع کرد خودش هم تموم کرد عیبی نداره زندگی خودشه من نمی تونستم به زور نگه اش دارم باهام خداحافظی هم کرد ، گله هم کرد که چرا جوابشو ندادم شماها بگید باید خداحافظی می کردم ، نمی دونم من فکر می کنم لازم نبود راستی این برگه های سررسیدی هست ککه خودش بهم داد، اینم بگو که سررسیدش پاره شده ، تکه تکه شده من تکه تکه اش نکردم خودش شد
ادامه مطلب ...امشب حس نوشتن اومد نمی دونم تا کی ولی اومد می دونی دلم می خواد بنویسم تا شاید بمونه دلم گرفته هم چی گرفته که نگو و بپرس چند سال حرفای دلم با دلم میگم و میشنوم ولی یه چند وفته که می خوام بنویسم اون شبم (چند شب پیش ) خواستم بنویسم ولی نتونستم یهنی انقدر بالا و پایین کردم تا شعر صفحه قبل (پست شب بارانی )نوشتم.
چند وقت دیگه کنکور دارم و همه زندگیم به این کنکور بستگی داره خودتون که می دونید منم حالا سعیمو می کنم تا شاید ......
ادامه مطلب ...و رسالت من این خواهد بود
که دو استکان چای داغ را
از دویست جنگ خونین به سلامت بگذارنم
تا در شبی بارانی
آن ها را
با خدای خویش
چشم در چشم هم نوش کنیم
حسین پناهی
و رسالت من این خواهد بود
که دو استکان چای داغ را
از دویست جنگ خونین به سلامت بگذارنم
تا در شبی بارانی
آن ها را
با خدای خویش
چشم در چشم هم نوش کنیم
حسین پناهی
و رسالت من این خواهد بود
که دو استکان چای داغ را
از دویست جنگ خونین به سلامت بگذارنم
تا در شبی بارانی
آن ها را
با خدای خویش
چشم در چشم هم نوش کنیم
حسین پناهی