شِریک

لطفا با تلفظ صحیح بخونید 

شَریک  نه و شِریک  

در پی اون پست قبلی که در خصوص کار و شرایط کاری جدید نوشتم براتون این اتفاق افتاد که من رفتم شرکت و صحبت کردم و قرار به این شده بود که من فکر کنم و نظرمو اعلام کنم و داشتم هنوز فکر می کردم و اون روز گذشت و صبح روز بعد منوچهر زنگ زد و گفت 

سلام! چطوری شِریک 

من یک لحظه شوکه شدم . بعد منوچهر ادامه داد و گله کرد که چرا به من نگفتی و این حرفها 

حالا من مونده بودم چی بگم و باز ادامه داد که مهندس گفته برید فلان پروژه رو انجام بدیم .

حالا روزی صدبار حداقل میگه چطوری شریک 

پسر خوبی هست و حدود سه سالی میشه که همو می شناسیم و کار کردیم و اخلاق مون دست همدیگه هست . البته که ترجیح من این بود که در این داستان شراکت نکنم اما خب باز با خودم میگم منوچهر به من خیلی امید داره و دل نشکنم 

این یک هفته اخیر خدا روشکر به شدت مشغول کار بودیم و علت کم رنگ شدن من در وبلاگ هم همین موضوع بوده 

امیداورم که به شرایط مساعدی که مدنظرم هست برسم . 

امید به خدا 

نظرات 2 + ارسال نظر
بهامین چهارشنبه 4 اردیبهشت 1398 ساعت 03:11 ق.ظ

موفق باشید و اوضاع کاری امیدوارم به خوبی و عالی پیش بره واستون.
خداقوت

ممنون از مشا
سلامت باشی ایشالله
امید به خدا

na30m چهارشنبه 11 اردیبهشت 1398 ساعت 07:58 ق.ظ http://nasimeshqjonun.blogfa.com

ان شاء الله ..

ممنون

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد