چرا ارتباط با شخصی که ب تازگی باهاش آشنا شدی قوی تر از شخصیه که مدت طولانیست میشناسیش و ی صمیمیتی بینتون برقراره و زندگی تو باهاش سهیم شدی؟ مگه نباید برعکس باشه!!
منظورم ارتباط با دوستام هست ، دوستی که باهاش زندگی تو سهیمی و باهاش خاطرات ریز و درشت زیادی داری یهو محو میشه و یا تو محو شدی ، مگه بین ما صمیمیت وجود نداره ، مگه وقتی حرف میزنیم حالمون عوض نمیشه .... پس چرا هیچکدوم نیستند و هیچ خبری نیست ازشون؟
چرا در اول اشنایی ساعت ها با هم حرف میزدیم اما حالا همه این صحبت ها غرق یک شاید و احتمال بزرگ شده
شاید امروز فلانی زنگ بزنه و شاید هم نه
سلام مان سرد
خداحافظی مان سرد
چه برفی روی سیم ها نشسته ست!!!
پی نوشت:
سلام
میون نت های موبایلم میگشتم و این متن دیدم که هنوز برام سواله چرا واقعا ؟
شما هم موافقید یا نه
این متن نوامبر ۲۰۱۵ نوشتم اما اینجا ثبت نکرده بودم
راستی کامنت ها رو فردا تایید میکنم ، شرمنده ک فاصله افتاد
سوال این پسن سوال من هم هست ،البته استثنا هم وجود داره ،آدمهای قدیمی که هنوزم چون قبل هستند.
اما واقعا رفاقت ها و صمیمت ها کم رنگ تر شده
شاید گرفتاری و مشغله میتونه علت این کم رنگ شدن باشه.
اینکه دونفر در بدو شناخت خیلی انگیزه دارن چون ،برای هم ناشناخته هستن ،کسب و کشف شناخت همیشه حس و قشنگی داره.
البته این درست نیست نسبت به رفاقت ها و دوستی ها قدیمی دلزده و دلسرد شدن.
بنظر بد نیست گاهی ما خودمون جرقه دوباره دورهمی ها با دوستای قدیمی باشیم
تمام توضیحات تون درسته
و من سعی خودمو کردم که این جرقه ها رو بزنم و دلیل اصلی اون دورهمی ها پیگیری های من بود
اما من خسته شدم چون از سمت دوست هام توی مشهد واقعا ارتباط متقابلی ندیدم و دوستی ما درگیر یک سری مسائل مالی از نظر بعضی ها شد