تلخ بی هوده

اوقات مون تلخ بی هوده نکنیم  اگر قرار ناراحت و عصبی باشیم واسه مهم های زندگیمون ناراحت بشیم نه موضوعات روزمره 

موضوعی ک مدت هاست در موردش فکر میکنم  کنترل رفتار در طول روز هست . 

در طول روز خیلی موقعیت ها پیش میاد که ادم باید رفتارشو کنترل کنه . یکی از بارزترین موقعیت ها رفتار های زمان رانندگی هست . من واقعا نمی تونم مقوله بوق زدن های متمادی رو در ذهنم بگنجنم . یک حساب دو دوتا چهارتا ست . وقتی ماشین جلویی راهش بسته باشه خب مسلما مسیر من هم بسته مسیر شما راننده محترمی ک پشت ماشین من هم هستی بسته است . چه لزومی داره این بوق زدنت آقای نسبتا محترم . از نظر زمانی هم که بخوای چک کنی کل اینهمه عجله صرفا چند ثانیه شما رو جلو میندازه . خود این مسله به راحتی میتونه آرامش ادمو بهم بریزه . کلا این جزو رفتار روزمره و عادت شده چه بسا که این عادت ساعت 2 صبح و یا شش غروب نمیشناسه بعضی باید اون بوق بزنن . 

در محیط های کاری هم نوع بیان مطلب و مشکل و نحوه برخورد میتونه باعث یک سری تنش عصبی بشه که منم هم مزه شو چشیدم بارها و بارها . با آدمی مواجه میشی که توصیفش در قالب این جمله میشه بیان کرد. اصالت شعور  بعضی از اشخاص در نفهمیدن هست و چه بدتر که خودشو به نفهمی بزنه  . شما خودتو شرحه شرحه هم کنی بی فایده است .  مرغش یک پا داره و داشته از همون اول پیدایش مرغ  و خواهد داشت تا انقرض نسل مرغها .

حالت دیگه ناراحتی به خاطر قضاوت دیگرانه . اینکه ی شخص بدون ارتباط و هم کلامی ، شما  رو قضاوت میکنه مشکل ضعف شخصیتی خودشه نه شما . من شخصا وقتی یکی منو قضاوت میکنه و اظهار نظر میکنه در مورد من خیلی خوشحال میشم  . در خیلی از موارد هم قضاوت منفی هست اما بذار قضاوت شو بکنه و نظرشو بهت بگه . فارغ از درست یا غلط بودن قضاوت اتفاقی که پشت پرده این اظهار نظر برای شخص مقابل اتفاق می افته یکجور حس غرور و پیروزی و در بعضی مواقع احساس زرنگی هست . خب اگه واقع بینانه نگاه کنی شما با اجازه دادن این قضاوت باعث شدی کلی حس خوب به طرف دست بده حالا بماند که این حس های خوب زودگذر هستند و جاشونو بعد از اینکه شما رو کامل بشناسه به پشیمانی و یک طور حماقت عمیق  میده . پس در کل شما در مقام قضاوت شونده چیزی از دست ندادی  

از این دست موقعیت ها زیاد برای ادم پیش میاد در حدی که بعد از مدتی برات عادی جلو میکنه . خب چه نیازی که ادم  کنترل رفتارشو از دست بده .  چه لزومی که من بخوام خودمو واسه بوق زدن ماشین پشت سر ناراحت و یا عصبی کنم . زندگی در شهر شلوغ اگر ظاهرا امکانات داره ولی این مخاطرها رو هم داره . و اگر ادم کنترلی روی رفتار و ذهنش نداشته باشه هر شب با اوقاتی تلخ و پیشانی بر هم کشیده ای به خونه یا جمع دوستان میره و فضای اونجا رو هم تلخ میکنه . تلخ بی هوده 

پی نوشت : بیهوده در نوشتار قدیم  جدا از هم نوشته میشده 

نظرات 5 + ارسال نظر
آی دا یکشنبه 15 مهر 1397 ساعت 11:29 ق.ظ http://inthemoon.blog.ir

این پست مختص من بود
منی که برای هر چیزی خودمو غمگین و ناراحت میکنم!

بله مخصوص شماست

ŇãşíМ“̈́ سه‌شنبه 17 مهر 1397 ساعت 10:03 ب.ظ http://nasimeshqjonun.blogfa.com

چقد الان وقتشه یکی بلند بگه : تکــبیر! :)))


نه شوخی کردم :/
آورین استاد حرفاتون درسته.. اجازه بدید نوت بردارم :)))))

الان جدی گفتی شما یا منو به باد سخره گرفتید؟!!!!!!

ŇãşíМ“̈́ جمعه 20 مهر 1397 ساعت 11:19 ب.ظ http://nasimeshqjonun.blogfa.com

://

این یعنی چی واقعا میشه جواب کامل بدی شما

ŇãşíМ“̈́ شنبه 21 مهر 1397 ساعت 11:41 ق.ظ http://nasimeshqjonun.blogfa.com

اون کامنتم جدی نبود اما شمارو هم به سخره نگرفتم ..صرفا شوخی بود.

ŇãşíМ“̈́ شنبه 21 مهر 1397 ساعت 11:43 ق.ظ http://nasimeshqjonun.blogfa.com

اون کامنتم جدی نبود اما شمارو هم به سخره نگرفتم.. صرفا شوخی بود.

ok

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد