اولین موضوعی که باید عنوان کنم یک عذرخواهی هست مخصوصا از نسیم مهربون که تقریبا یک ماه چیزی ننوشتم خب بماند که علت ننوشتن این بوده که اتفاق چشم گیری در این ماه اخیر رخ نداده
اما این چند روز اخیر اتفاق های خوبی رخ داده
مهم ترینش اینکه کافی چی امشب در مسیر اومدن به مشهد هست و ایشالله حدودای 9 صبح اینجاست . چقدر دلم براش تنگ شده و چقدر حرف برای گفتن با هم داریم . شش ساله که همو از نزدیک ندیدم . قرار اتفاق های خوب رخ بده ، این دفعه حتما میریم موج های آبییییییییییییی . به قول خودش که پیام داده که «کربلا کربلا ما داریم می آییم ، اگرم نیایی یارم می آید»
اتفاق
بعدی اینکه خونه جدید تغییرات بسی شگرف داشت . امشب مامان و آبجی هام اومدن با دست
پر ، عروس واسه خونه آوردن، یک فرش خیلی قشنگ و ی پرده خوب ، مبل هم که داشتم
خلاصه اینکه خونه شکل و جون گرفته اساسی . خیلی خوشحالم . هر چی میرم جلوتر زندگیم
داره شکل و اساس خودشو می گیره
اما و اما و اما که بهترین اتفاق ممکن اینکه از همیشه شاد تر هستم . شادی که با بودن بعضی ها و بعضی تابو شکنی ها ( کوهنوردی و طبیعت گردی ) اتفاق افتاد . لبخند بعضی ها غوغا بپا می کنه . بیمار خنده میشی. چه مریضی خوبیه این
باز هم در مورد این شادی می نویسم .
سلاممم
چه خوووب پس سلفی بگیرید بزارید تو وبتون آ :)))
جهیزیه تونم مبارکــا :)
شادیتون پایــدار :)
با چشم عکس گرفتیم و کلی خاطره ساختیم
هم می نویسم در موردش هم عکس میذارم
به قول خودت پایه دیفوونگیات و خنده هات
تو فقط واسه من بخند دیفوونه بازی در بیار
عزیز دل من
زیبا دیدن روزگار در تشویش حال بهترین ولذت بخش ترین چیزیه که میشه خوند و لبخند رضایت زد
ممنون محسن عزیز
دلتنگتیم پسر