حق است؟

هر روز که می گذرد

با هر گام من 

تو گام هایت را،به فاصله  می سپاری

□□□□

گام های بی هودۀ زیبا

□□□□

من تنها با نبود ات 

زیبایی را درک کرده ام .


آیا این گونه زیبایی حق است ؟

..................................................

+ دلم میگیره که درست نشد.

حق است؟

هر روز که می گذرد

با هر گام من 

تو گام هایت را،به فاصله  می سپاری

□□□□

گام های بی هودۀ زیبا

□□□□

من تنها با نبود ات 

زیبایی را درک کرده ام .


آیا این گونه زیبایی حق است ؟


+ دلم میگیره که درست نشد.

آشوبِ وجودت

این روزها

در حوالی دل ات

پرسه می زنم 

نزدیک کوچهِ باغ ِ نگاه ات 

دربِ بودن ات 

همان دربِ حس ِ بودن ات را گشوده ای به رویم

و من تظاهر به هیچ می کنم

□□□□

تظاهری بیش نیست

تو باور نکن

□□□□

بهتر است بدانی در دلم آشبوب وجود ات ماندی ست.

خواهرم

دلم می خواهد خواهرم بود

تا کمی درد دل با او می گفتم

تنها او می توانست آرامم کند

گرچه که اکنون نگفته می داند.

ببار برایم

این آهنگ واقعا محشره 


ببار برایم رضا یزدانی

شیرین .. . فرهاد

در گذر زمان

تو از من دور می شوی

و من در خیال

به تو نزدیکتر

گرچه تو دیگر نمی توانی 

شیرین باشی


من اما همان فرهاد می مانم

تردید

تلاقی بی پایان چشم هایت

با چشمان من

مرا با باوری رساند .

دیگر اکنون می دانم

دوست داشتن، تردیدی ندارد

حتی اگر هیچ رسیدنی در کار نباشد.




شب نوشت :

"نشود فاش کسی آنچه میان من و توست 
تا اشارات نظر نامه رسان میان من و توست" ه.ا.سایه

شمع.پروانه.باد

به یقیین می  دانم 

هیچ چیز حالم را عوض نمی کند

تنها اگر فرض کنم

که همه چیز شبیه 

روزهای با تو بودنم باشد

شاید.



خاموشم 

همچون شمعی که 

برای برگشت پروانه اش

تسیلم باد شد.


و باد تنها نسیمی 

آغشته به یاد پروانه را  همراه داشت