برای آنا ، الهام ، سپهر ،
انقدر دوری که
یقین دارم
گرگ هاری شده ام
دیگر حتی چهره آبی ات پیدا نیست
در دور دست انگار صدایی می آید
صدایی آشنا;
□
□
هم آوای باران
و به رنگ خورشید
و به تنهایی ماه
سوگند
که دگر جایی برایت باقی نیست
با تو هستم
ای عشق
انگار تمام دوستانم در تو گم شده اند
محو تماشای چشمانی
همچون من
از جنس...
از جنس "باران"
و در تکاپویی بی هوده
در راه نجات از تنهایی
انگار وجود ات نیازی ست
بی پایان .
گرگ هار رو دوست دارم
حداقلش اجازه نمی ده کسی اذیتش کنه
من فقط ازون جنس بارانش خوشم اومد
حداقل اگر گرگ هار بود دنبالم میومد
اما حیف که اونم نبود.