بی هوده

دیگر هیچ اکسیژنی نیست


دیگر هیچ راه نجاتی نیست


دیگر هیچ احساسی (البته برای تو) نیست

.

.

تمام با تو بودن ها را 


در دریایِ تفکرات رئالیسمی !


غرق کردم.



تلاش ات بی هوده است.



پ ن : بهتر است در همان سکوتی که گفتی دست از تلاش برداری

پ ن: بی هوده سبک قدیمی نوشتن بیهوده است.



صد سال تنهایی

این روزها درگیر صد سال تنهایی شدم



بازی با شیطان

دوش

قصه هجران تو با شیطان گفتم


خرقه شیطانی را در کناری نهاد


توبه نمود و برگشت


در نبود ات حتی شیطان


تقاصش را پس داد

..

..

.

برای بود (نبودت) در کنارم


حتی شیطان را به بازی گرفتم


فدای تو

در شب های بی تو بودن


تنها فکر توست که آرامم می کند!


حال بماند که تکیه گاه ات


شانه ای جز جسم بی جان من باشد

...

..

..

.

روح خویش را 


به جرم درک نبودت


حکم سرگردانی نهادم

...

..

.

پس از جسم و روح


تنها هیچ برایم باقی ست


آن نیز فدای تو 


ای بی گناه!!؟




در شب های بی تو بودن


تنها فکر توست که آرامم می کند!


حال بماند که تکیه گاه ات


شانه ای جز جسم بی جان من باشد

...

..

..

.

روح خویش را 


به جرم درک نبودت


حکم سرگردانی نهادم

...

..

.

پس از جسم و روح


تنها هیچ برایم باقی ست


آن نیز فدای تو 


ای بی گناه!!؟




افسانه های دنیا

تمام افسانه های دنیا را اشتباه تعریف کرده اند

لالایی که از پس پلک های 5 ساله بر نمی آمد 
... 

دست میبردند در عینک مادر بزرگ / در انتهای هر قصه 


پینو کیو را / خر تصور کردند ، در شهر بازی های خلق نشده 


به آلیس / سرزمینی را چسباندند که از زور دافعه / پای هیچ کس به آن نمی رسید

لیلی پوت / خواب گالیور را هم ندید

چه برسد به نقشه هایی که در آن گنج کار گذاشته باشند

در سیاره ی شازده کوچولو / اصلا تختخواب جا نمی شد

که موریانه ها ی کار گذاشته در آن / از هم آغوشی هایش خبر بیاورند

و هیچ لوبیایی آنقدر سحر آمیز نبود / که خواب غول ها را بپراند 

و رابین هود / تنها گور کن پیری بود که در مسیر گاری مالیات شاه / چاله میکند

که هر دست انداز / دو سکه به حساب زمین وا / ریز شود 

و شِر وود از خجالت بچه خرگوش های گرسنه بیرون بیاید

.

.

.


تمام افسانه های دنیا را / جا به جا تعریف کرده اند

تا خواب هایمان را جا / به جا کنند 

و هیچ کجای شک هایمان / به زندگی نیفتد

مبادا پی ببریم ما همان غول های یائسه ای هستیم

که با باور ِ جک بودن ، از هیچ درختی / بالا نخواهیم کشید 

شاید بفهمیم آن روی دنیا را هم 

با تماشای ما / مشغول کرده اند 

هومن شریفی

زیرو بم



زیـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــرم ... آنقدر که با هیچ زلزله ای / بم نمی شوم

زنبیلت را بیاور .... یقینا از این آوار / به تو هم ارث می رسد



"هومن شریفی"

آه

آه


تو ای پدر


تو ای مادر


و تو ای من


مرا

در خستگی قلب خویشتان

محو کنید

..

..

..


زبان تان را با

سخنی از چون ی مثل من 

 

هرگز

آلوده نکنید

هرگز.

..

...

....

و تو ای نقاب 

تا کی چهره بی روح مرا 

خواهی فشرد