خطاب من به قاصدک!:
تو تبلور
' نیــــــــستی'
در وجود ناخواسته! ِمن بودی
"مرا انتظار هیچ خبری"
حتی قبل از آمدنت ، نبود
چه برسد به طنین گام های بی هوده ات
در هیچ و پوچ زنده گی من
آیا مرا نیازی به تو بود؟
.
.
.
قبول
من نیز چون تو دوست داشتن های زیادی داشتم
که در سینوس زنده گی
به هیچ اش نرسیدم
نیاز من به بوئیدنت نبود
حتی به بودنت نبود...
باید می آمدی تا خود را که گم شدم پس بگیرم...
به هیچش نرسیدم
.
.
.
من هم نرسیدم
موافقم
سلام
تو هم سینوسی هستی ؟
نه
تو انگار همیشه در قله ای
کودکم مرده
غریبی می کند
می فهمی مرا ؟
همه می توانند در قله باشند
خطاب قاصد :
"پس به دنبال سرگردان نیا ، اگر ایدایت را خودت می توانی یافت"
پایان خوبی می تواند باشد
من نیز چون تو دوست داشتن های زیادی داشتم
که در سینوس زنده گی
به هیچ اش نرسیدم
چند خط آخر بسیار دوست داشتنی بود
همیشه مهم تمام کردن است
در قله بودن
کودک نمی خواهد
فقط بالغ و والد می پذیرد
همه نمی توانند
و این قله ایا همان قله است ؟
آنا بالغ هست
آنا والد نیه است
و همه می توانند
البته بستگی داره که قله از نظر شما چی هست
خیلی زیبا بود