مرگ نصیحت ها

به هر کس – هر جا ، کوله پشتی گرسنه اش را ارائه داد ، نصیحت بارش کردند!

 

کمال کوشش را کرد که به جای نان به روده هایش – به روده های گرسنه اش ، نصیحت بقبولانند !

 

هم روده ها خندیدند .....

 

 هم نصیحتها....

 

با کوله پشتی پر از نصیحت و مشتی روده ی خالی ، به راه افتاد.

 

تصادفا ، به گورستانی رسید که در پهنه ی ماتمبارش ، مرده ای را با قهقه خاک می کردند !

 

وحشت کرد ... اولین بار بود می دید که مرده ای را با خنده به خاک میسپارند!

 

پیر مردی رهگذر راحتش کرد ، گفت : بی خیالش .... اون که تو تابوته ، دیوونن اینا هم که خاکش می کنن ، ساکنین دارالمجانینن !

 

وحشت نخست جای خود را به وحشت شکننده تری داد : ترسید جنون دیوانگان بر عقلش مستولی شود...

 

ناگهان ، به یادش آمد که یک کوله پشتی پر نصیحت است ! خندید !...

 

فکر کرده بود که برای جلو گیری از تسلط جنون ، از نصیحتها کمک خواهد گرفت .

 

هنگامی که کوله پشتی را باز کرد ، از نصیحتها اثری ندید ....

 

وقلبش – چون قطره اشکی دیده گم کرده ، به تک سینه اش فرو غلطید...

 

بیچاره نصیحتها ! بینوا نصیحتها ! همه از گرسنگی مرده بودند.....

نظرات 5 + ارسال نظر
آیــــــدا پنج‌شنبه 28 اردیبهشت 1391 ساعت 07:40 ب.ظ http://dokhtare-sooraty.blogfa.com

سلام.
متاسفانه وبلاگم هک شده!
بابت همین برگشتم رو وبلاگ قبلیم و آپ هم کردم...
خوشحال میشم اینجا هم منو همراهی کنی...

باشه

سپهر جمعه 29 اردیبهشت 1391 ساعت 08:44 ب.ظ http://www.acappuccino.blogsky.com/

تا حالا شنیدی بگن
طرف از گرسنگی مرده !؟

آنا شنبه 30 اردیبهشت 1391 ساعت 08:56 ب.ظ

سلام
خوبی قاصدک ؟

هنوز منگم
هنوز گنگم


چرا خبری از تو نیست

باید صبور باشی مهربان

bllona شنبه 30 اردیبهشت 1391 ساعت 08:58 ب.ظ http://www.gong.blogsky.com

رفتی اما من پنجره را تا قیامت باز میگذارم مگر یک
روز از خم کوچه نمایان شوی

وبرایم دستی تکان دهی . . .

ANNA شنبه 30 اردیبهشت 1391 ساعت 08:59 ب.ظ

راستی قالب نو مبارک

مرسی عزیز

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد