دلم قدم زدن بین این درختان می خواهد
قدم بزنم و به هیچی فکر نکنم
حتی بهار و آمدن بهار
چرا که بهار همراه با تبریکاتش می آید
چه من بخوانم اش و چه نه
..
اما
..
آی بهار
آی اهورا
آی کوروش
آی ایران
تبریکات مرا پذیرا باشید.
ََ : حس خوبی ندارم یا بهتر بگم نمی توانم حس خوبی داشته باشم ، این موقع ها دلم میگیره ، الانم که نوشته های "سو..." را خوندم که دیگه هیچی
ََ : با عذرخواهی از "سو..."
؟سو کیه؟ناراحت نباش...بهاره...درسته که یه روزی مثل همه ی روزاس ولی میتونیم فک کنیم که نیست.نه؟
آشناست .... ماه روی آب ...
من با بهار مشکلی ندارم روزهاشم جز بهتریناست
داستان یه چیزه دیگه
دلت زیادی می خواهد بگو بیاید پایین
این عکس ها
خواستم هنر نوشته زیادتر بشه
همذات پنداری