خودکشی قلب ها

در کدامین صفحه زندگانی
رنگ روزهای من 
چنین تلخ گشت
□□□□
دل فریاد می خواهد 
                             همراه با باران اشک
دل خواهان سقوط 
                             از پرتگاه سکوت ست
دل به دنبال  انتحار 
                             با طناب هایی از جنس ناکامی
□□□□
اینان تنها 
خیال پردازی احساس است
در دوران خودکشی قلب ها.

نظرات 7 + ارسال نظر
سایه یکشنبه 2 مهر 1391 ساعت 09:00 ب.ظ

بارها و بارها یقه ی احساسمان را می گیریم و تهدیدش می کنیم که مبادا...
که مبادا دل ببندی
دل بستن هایی از سر اشتیاق که بعدها تمام شوق زیستن را از تو می ستانند

من اگر باشم خودم قاتل قلبم می شوم
مثل احساس هایی را که در نطفه خفه می کنم

دل فریاد می خواهد
دل فریاد می خواهد

باید پرید از پرتگاه نگفتن ها
باید سقوط کرد

آنا یکشنبه 2 مهر 1391 ساعت 10:02 ب.ظ

مدتیست همه خوشحالیهایم ته نشین شده
بی انصافی نکن
حالم را به هم نزن

معذورم آنا جان
عمق فاجعه عمیق است

آنا یکشنبه 2 مهر 1391 ساعت 10:04 ب.ظ

نه بهانه گیر بودم، نه شکننده.

اما چند روزیست....

با هر اخمی، بغض می کنم.

و با هر زخم زبانی می گریم،

بی آنکه اشک بریزم پایم می لغزد،

و صدای سقوط خود را در اعماق وجودم می شنوم!

چه وصف زیبایی
انتخاب بجایی بود

آنا یکشنبه 2 مهر 1391 ساعت 10:05 ب.ظ

با یاد تو زندگی کردن چقدر آسان است

نه خواب میخواهد

نه خوراک...!

آنا یکشنبه 2 مهر 1391 ساعت 10:06 ب.ظ

حالم گرفته از این شهر

که آدم هایش همچون هوایش

" ناپایدارند "

گاهی آنقد پاک که باورت نمی شود

گاهی آنچنان آلوده که " نفست می گیرد " !!!

بیا شک ببریم
به پاکی

پاکی؟
جانا ز چه سخن می گویی

الهام دوشنبه 3 مهر 1391 ساعت 11:07 ق.ظ http://elham7709.blogsky.com/

روزها همه در عمق فریادی خفته اند که کسی جرات آشکار کردنش را ندارد.
سرکوب می شود این نفس های بی صدای بی چاره....

خوب آمدی

فاطمه دوشنبه 3 مهر 1391 ساعت 01:43 ب.ظ http://ro0oz.blogsky.com

من پرم از سکوتی که از فریاد هم بلند تر است...

درد همین نگفتن هاست

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد