من=هیچ

این روزها در اتاق پر از وحشت ام

شبیه هیچ ام

زندگی ام سرشار از خود آزاری ست

وجودم

به مانند عشق های کور می ماند

"رویاهایم زود از سکه افتاد".


می توان نتیجه گرفت 

باز همان ابتدا 

داستان اشتباه ست

یا رویا، خام بوده

یا من نمی دانم سکه چیست.

و البته اعترافی ساده برای پایان


"آه ای زندگی منم که هنوز 

با همه پوچی از تو لبریزم".

نظرات 6 + ارسال نظر
سایه یکشنبه 15 مرداد 1391 ساعت 07:38 ق.ظ

به فصل فصل زندگی ام
نگاه کردم،

دیدم

سال به سال
تنها و تنها تر میشوم .
خدای من ! ! ! !
عروسک دست ساز من هم
مرا فروخت .

"سینا پناهی"


سلام

سلام خوش اومدی

پسر حسین پنهاهی هم می نویسه پس چه جالب

آنا یکشنبه 15 مرداد 1391 ساعت 01:50 ب.ظ http://www.gong.blogsky.com

سلام


اعترافی ساده برای پایان
کدام پایان را منظور داری
پایان ندارد
هیچ چیز
حتی اگر بخواهی پایانش دهی


تا نظر شما چه باشد

آنا یکشنبه 15 مرداد 1391 ساعت 01:51 ب.ظ http://www.gong.blogsky.com

باهات قهرم
حواست هست به من ؟


همه حواسم پیش توئه

تو نظرات پست میبندی

آیــــــدا یکشنبه 15 مرداد 1391 ساعت 11:17 ب.ظ http://dokhtare-sooraty.blogfa.com

منم دقیقا دو روزه همچین حسی بهم دست داده

شما خوب میشی
مطمئنم

الهام دوشنبه 16 مرداد 1391 ساعت 05:55 ب.ظ http://elham7709.blogsky.com/

منم نفهمیدم سکه چیه!
چی از سکه افتاد!
کی!
اما مهم اینه که اوم چیزی که مونده
مملو از پوچیه...
تنها چیزی که این روزها پر بار مونده.

منظور رونق داشتن و با دوام بودن رویا هاست
که در مورد من بی نتیجه بود

حسینا سه‌شنبه 17 مرداد 1391 ساعت 07:44 ب.ظ http://acappuccino.blogsky.com/

رویا همین جوریش خوشگله
حالا حساب کن خام و نوجونش چه خواهد بود !
از رویاهات لذت ببر
خوبه هنوز یک نفر رویا دارد

تو هم نفهمیدی داستان چیه

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد