تا کی
عشق بازی کنم در خیال با تو
تو دیگر اکنون
در رخت خواب دیگری هستی
هرم نفس هایت بر پیکر به ظاهر گرمش می نشیند
لب هایت با لبان او تلاقی دارد
دستانش درگیر نوازشِ .....
و تو چشم هایت را بسته ای
و به من فکر میکنی
چرا؟
باید انگار به اوج برسی
تا باور کنی
من خیالی بیش نبودم
پی ن 1: به عرض پوزش از خانم ها
پی ن 2: به قول آنا "وبلاگی که نشه توش از الفاظ رکیک استفاده کرد باید درش بسته شه"
زندگی همینه!
من خواب پروانه ای او را می بینم
و او در آغوش دیگری پروانه می شود.
آدم کسی رو که در آغوش دیگریست؛ «باید» فراموش کنه...
چون عشق زیبایی خودشو از دست میده...
این تنها ی عاشاقانه بیش نبود
دنیای واقعی حتی گنذتر از تصور من و توست ای دوست
فقط امیدوارم هیچ دیگه این حسو تجربه نکنه
انقدر بی پرده گویی
آن هم وقتی که تصور است و تصویر
!!!!!!!
تا نظز شما چه باشد