عشق بازِی

تا کی 

عشق بازی کنم در خیال با تو


تو دیگر اکنون 

در رخت خواب دیگری هستی


هرم نفس هایت بر پیکر به ظاهر گرمش می نشیند


لب هایت با لبان او تلاقی دارد


دستانش درگیر نوازشِ .....


و تو چشم هایت را بسته ای 


و به من فکر میکنی


چرا؟


باید انگار به اوج برسی 


تا باور کنی 


من خیالی بیش نبودم



پی ن 1: به  عرض پوزش از خانم ها

پی ن 2: به قول آنا "وبلاگی که نشه توش از الفاظ رکیک استفاده کرد باید درش بسته شه"



نظرات 4 + ارسال نظر
الهام چهارشنبه 4 مرداد 1391 ساعت 09:57 ق.ظ http://elham7709.blogsky.com/

زندگی همینه!
من خواب پروانه ای او را می بینم
و او در آغوش دیگری پروانه می شود.

آیــــــدا چهارشنبه 4 مرداد 1391 ساعت 03:19 ب.ظ http://dokhtare-sooraty.blogfa.com

آدم کسی رو که در آغوش دیگریست؛ «باید» فراموش کنه...
چون عشق زیبایی خودشو از دست میده...

این تنها ی عاشاقانه بیش نبود

دنیای واقعی حتی گنذتر از تصور من و توست ای دوست

حسینا چهارشنبه 4 مرداد 1391 ساعت 03:53 ب.ظ http://www.acappuccino.blogsky.com/

فقط امیدوارم هیچ دیگه این حسو تجربه نکنه

سایه چهارشنبه 4 مرداد 1391 ساعت 04:45 ب.ظ

انقدر بی پرده گویی
آن هم وقتی که تصور است و تصویر
!!!!!!!

تا نظز شما چه باشد

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد