دیگر هیچ اکسیژنی نیست
دیگر هیچ راه نجاتی نیست
دیگر هیچ احساسی (البته برای تو) نیست
.
.
تمام با تو بودن ها را
در دریایِ تفکرات رئالیسمی !
غرق کردم.
تلاش ات بی هوده است.
پ ن : بهتر است در همان سکوتی که گفتی دست از تلاش برداری
پ ن: بی هوده سبک قدیمی نوشتن بیهوده است.
چه بسا "تو" هایی که برای یافتنشان "من" را از دست داده ایم
فقط یه دونه "تو" داشتم و البته اون منو از دست داد
مرسی از ردپای شما
با تو بودم همان درد گنگیست که من را با خود بیگانه کرد...
واقعا
توی ایـن چـنـد سالِ عمـرم یه چـیز ُ خـ ـوب فهمیـدم ؛
گـُذر ِ زَمـان هیچ چیز ُ حـَل نمیکنه . . .
ماست مالـ ـی میکُـنه !
ماست مالی که نه ولی ... مالی چرا
این روزها در دهکده قاصدک ها به دنبال آیدایی از جنس باد می گردم.
من که آیدایم وقتی گم شد که پیدایش کردم. تو اینگونه نباش.
آیدا شخصیتی است که در ذهن ژس از رفتن او ایجاد شده
اگه میخوای بگی فراموشش کردی.....اول خواستم بگم تبریک که رها شدی بعد با خودم گفتم
نمیدونم میشه عشقی رو فراموش کرد یانه...این روزا خودم گیج گیجم....ولی میدونم که میشه خیلی کمرنگ بشه
دیگر نباید رنگی باقی بماند
آن زمان که مشتاقانه خودم را در تو غرق می کردم
تو نمی توانستی در تصوراتت بگنجانی که اگر بخواهم می توانم تمام تو را در لحظه ای غرق کنم...
لحظه ای که نامش مرگ آرزوها و رویاهاست
من از آن لحظه گذشته ام