گل
سرخی به او دادم ، گل زردی به من داد
برای
یک لحظه ناتمام ، قلبم از تپش افتاد
با
تعجب پرسیدم : مگر از من متنفری ؟
گفت :
نه باور کن ،نه ! ولی چون تو را واقعا دوست دارم ، نمی خواهم
پس از
آنکه کام از من گرفتی ، برای پیدا کردن گل زرد ، زحمتی
به خود
هموار کنی
ویلیام کارو
مرسی .